Ghadamgah: a village nearby Neishabour (2), photo by Maryami
Tuesday, January 31, 2006
 
 Posted by Picasa
AddThis Social Bookmark Button

8 Comments:

At 8:09 AM, February 01, 2006, Blogger علی فتح‌اللهی said...

سلام

دوتا سؤال دارم: یکیش اینه که آیا این به اون فیلم قدمگاه هم ربطی داره؟ اون یکی هم اینه که از درج این دو تاعکس با این ترتیب خاص منظوری داشتی؟ چون من خودم یه برداشت خاصی کردم اما تا جواب این دو تا سؤالو ندونم نمیتونم چیزی در موردش یگم؟

ممنون

 
At 9:26 PM, February 01, 2006, Blogger Naser said...

سلام علی جان
ممنون که با دقت نگاه می کنی به عکس ها.
من اون فیلم رو ندیدم. ولی ایران خیلی قدمگاه داره؛ برجسته و فرورفته در قطع و اندازه های مختلف. این یکی مال یه دهی هستش نزدیک نیشابور (همونظور که نوشته ام) و من نمی دونم که ربطی به اون فیلم داره یا نه.
منظور خاصی نداشتم غیر از این که عمس بالایی که من گرفتمش یه نمای دورتری از منظره رو نشون می ده (نه در حد لانگ شات) و این یکی که مریم گرفته روی مرکز هومن تصویر زوم می کنه. شاید در حد خودش نشون دهنده ی تفاوت دید زیبایی شناختی من و مریم باشه. من دوست داشتم اون دریچه رو کنار نیمکت و سطل آشغال و پرچم ایران نشون بدم (و صد البته ناخودآگاه).
خوب تو می خواستی چی در موردش بگی؟

 
At 1:06 PM, February 02, 2006, Anonymous Anonymous said...

aadam ehsaas mikone ke posht e in divaare, va daare tooye oon aasemoon e aabi o saaf o ghashangi ke maloome parvaaz mikone, ya dast e kam daare aamaadeye par gereftan mishe...

 
At 6:26 AM, February 04, 2006, Blogger علی فتح‌اللهی said...

سلام

راستش نمیدونستم عکسا کار دو نفره. یه جورایی حس کردم انگار دنبال یکی میگشته عکاس که قرار بوده رو اون نیمکت نشسته باشه.. بعد که دیده نیمکت خالیه فکر کرده یا فهمیده که باید رو شاخه های درختی که پشت دیوارخ دنبالش بگرده. درخت به شکل عجیبی شکل مرگه و اون دیوارم انگار مرز مرگ و زندگیه. یاد یکی دو تا از شعرای خودمم افتادم که راجع به همین مرز مرگ و زندگی گفته بودم.

به هر حال این دو تا عکس تأثیر عجیبی روی من گذاشت. برداش پیوسته من از یک واقعیت گسسته تو رو یاد همون موضوعات خارج از مضمون نمیندازه؟

شاید بد نباشه این تجربه رو دوباره تکرار کنید.

 
At 9:18 AM, February 04, 2006, Anonymous Anonymous said...

سلام آقای فتح الهی
دیدگاه جالبی بود. شخصا اینطوری بهشون نگاه نکرده بودم.

 
At 11:05 PM, February 04, 2006, Blogger Naser said...

ممنون از تحلیل ات ولی منظورت رو از موضوعات خارج از مضمون دقیاقا نفهمیدم.

 
At 7:43 AM, February 05, 2006, Blogger علی فتح‌اللهی said...

سلام ناصر

البته به قول مریم این بیشتر یه دیدگاه بود تا تحلیل منظورم از خارج از مضمون همون بحث کوچیکی بود که راجع به انتخاب بعضی از جملات من با هم داشتیم.

 
At 7:56 AM, February 05, 2006, Anonymous Anonymous said...

سلام مریم
عکس واقعا جالبیه. کلی لذت بردم. راستش این عکست از یه لحاظ خیلی من رو جذب کرد ، اونم این که عکست یه جورایی زنده است! دمای هوا رو میشه توش حس کرد. دقیقا می تونم تو رو پشت دوربین تصور کنم و حتی جریان هوای محیط برام قابل لمسه. تا حالا عکسای زیادی دیدم ولی تعداد معدودیشون تونستن همچین حسی بهم بدن!!!!1

 

Post a Comment

<< Home

<-- my number is "UA-2891823-1" -->